وزیری/معلم دانا وبینایی ازدانش آموزانش خواسته بود آرزوهایشان را بنویسندتارویاها دردلشان نمانده بغض نشودبلکه شکوفه امیدگرددو بروید . – تاریخ اختراعات می گویدرویا پروریها ؛ ریشه اختراعات وابتکارات یا جنبشهابوده است لذانباید رویاپروری کودکان گم شده ما در تعلیم وتربیت باشد. -سپس معلم خوش ذوق تومارها را به انتهای بادبادکهابست وبه دست پیامبر آرزومندان وعشاق […]

وزیری/معلم دانا وبینایی ازدانش آموزانش خواسته بود آرزوهایشان را بنویسندتارویاها دردلشان نمانده بغض نشودبلکه شکوفه امیدگرددو بروید .

– تاریخ اختراعات می گویدرویا پروریها ؛ ریشه اختراعات وابتکارات یا جنبشهابوده است لذانباید رویاپروری کودکان گم شده ما در تعلیم وتربیت باشد.
-سپس معلم خوش ذوق تومارها را به انتهای بادبادکهابست وبه دست پیامبر آرزومندان وعشاق – *بادصبا* -سپرد.
گویابادها هم دیگر توان دورپروازی ندارند یا هوشمندانه به اولین خانه عاشقی که دید
سپرد و بر درخانه معلمی فرود آورد تاکوه غم دیگران بر کوه غمهایش بیفزایدکه (دست اوکوتاه وخرما بر نخیل ).
آرزوکردم باد چون قدیم‌ها دور پروازبود و کاش بردرخانه ثروتمندی دلآگاه یا بردر اداره ای که زمامدارش درد آشنابود فرود می آورد که وی را بینش دهد برکوشش بیفزایددست خیری بجنباند.وبخشی از آرزوهای شدنی ساده وارزان بچه ها را محقق می کرد (شاید گشته یافت نشد) یا برعکس کاش بادبادک‌ها  کاخ  زور وزر داری می یافتند تا بیدارش کنندو از زور وزراندوزی بکاهد برنیکی بیفزاید.
شاید هم باد شرط اولش ؛عشق ویافتن دل درد آشنا بوده و شاید من واسطه باشم.