دقیقا ۲۶۰ روز پیش که حکم سرپرستی معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان منطقۀ آزاد کیش را از دستان مدیرعامل جوان، سخت‌کوش و توسعه‌گرایمان دریافت کردم، می‌دانستم که راهی بسیار دشوار، پیچیده و پرسنگلاخ را آغاز کرده‌ام و احتمالا در میانۀ این راه، چالش‌های احتمالی مانع از پیش‌روی خواهند شد.

اما آنچه باعث شد این مسئولیت را ولو برای کوتاه‌مدت بپذیرم، انگیزۀ بالای کمک به دوست و برادر گرامی‌ام محمد کبیری نازنین بود که می‌دانستم اگر در حوزۀ حساس معاونت فرهنگی و اجتماعی، فردی را در تیم مورد اعتمادش نداشته باشد که با ساختار این معاونت آشنایی کامل دارد و کیش و مختصات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی‌اش را نیز می‌شناسد، احتمالا با چالش‌های بسیاری مواجه خواهد شد و نخواهد توانست به حد کافی بر ریل‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های کلان تمرکز کند. تجربۀ هفت‌سالۀ حضورم در رده‌های مختلف معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان از یک سو و آشنایی با مختصات فکری و اولویت‌های دکتر کبیری از سوی دیگر، این مزیت را برای من ایجاد می‌کرد که بتوانم بدون اتلاف زمان و با اشراف کامل به سوابق و روندهای طی‌شده، با شتاب و جهت‌گیری مطلوب‌تر و کم‌خطاتری به تیم جدید کمک کنم و فاصلۀ این تیم تا کسب دستاوردهای بزرگ در حوزۀ فرهنگی و اجتماعی را کاهش دهم.
در این هفت ماه، تلاش کردم بهترین تعامل و بالاترین درجه از احترام و اعتماد و هم افزایی را بین سازمان و ارگان‌ها و ادارات مستقر در کیش برقرار کنم؛ کوشیدم گام‌هایی بردارم که مردم جزیره، اعم از کیشوندان آگاه و فرهیخته و بومیان اصیل و باصفا با چشم‌اندازهای امیدوارانه‌تر و روزمرگی‌های کم‌چالش‌تری روبه‌رو باشند و در برخورداری از خدمات بی‌منت دولتی، هیچ مرزکشی قومی، مذهبی، سیاسی و اعتقادی را احساس نکنند. سعی کردم ارگان‌های تصمیم‌گیر یا تصمیم‌ساز را با این سیاست همنوا کنم که زنان و دختران و جوانان منطقه باید بیش از هرجای دیگر با عطوفت و مهربانی و جلوه‌های رحمانی مدیریت در نظام اسلامی مواجه باشند و نباید گذاشت که در خاطرشان خاطره‌ای خاکستری از این خاک‌پارۀ مرجانی به یادگار بماند. عزم کردم تیم مدیریتی معاونت را با ویرایش‌هایی که هزینه‌های سرنوشت‌سازی هم در پی داشت، از برخی ناترازی‌ها و ناکارآمدی‌ها پالایش کنم. تلاش کردم فضای فعالیت و زایش‌های هنری را برای جامعۀ هنری کیش توسعه دهم و در خلق رویدادهای ارزشمند هنری، نه مزاحم، که مدافعشان باشم. در مقطع جنگ دوازده روزه پابه‌پای مدیرعامل محترم و در کنار اعضای شورای تأمین و دیگر نهادها و ارگان‌های منطقه، کوشیدم ضمن برنامه‌ریزی و اقدامات لازم برای ارتقای سطح آمادگی‌ در مواجهه با بحران، از آرامش، امید، تاب‌آوری و نشاط اهل جزیره صیانت کنم.
در یک کلام، تلاشم این بود که در زمان مدیریت من، حق فدای مصلحت نشود، دلی بیهوده نرنجد، شهروندی درجه دوم محسوب نشود، مطالبۀ به‌حقی بی‌پاسخ نماند، فضا و فرصت برای رانت و فساد و جاه‌طلبی مهیا نباشد، اعتماد عمومی به ساختارهای نظام افزایش یابد و ارزش‌های دینی و انقلابی در کنار رحمت و رأفت و مردم‌سالاری و حقوق شهروندی معنا بیابند.
امروز باورم این است که به‌قدر فرصت ۲۶۰ روزه‌ای که در اختیارم بود، گام‌های خوبی در مسیرهای پیش‌گفته برداشته شد و ریل‌گذاری‌های مناسبی صورت گرفت. البته ادعای عاری بودن از خطا هم ندارم و صمیمانه از هر شهروندی که در جایی از این بندۀ ناچیز رنجیده است پوزش و حلالیت می‌طلبم. امیدوارم معاون جدید فرهنگی و اجتماعی منطقه، بتواند با گام‌های بلندتر و موانع کم‌تر، افق‌های تازه‌تری بگشاید و سبد دستاوردهای دوران مدیریت محمد کبیری عزیز را پربارتر و پیمانۀ امید کیشوندان را سرشارتر نماید. من نیز در هر جایگاهی باشم، همچنان به قدر توان، به خدمت بی‌منت در حوزه‌های فرهنگی و معنوی و اجتماعی ادامه خواهم داد و در کنار مدیرعامل عزیز و تیم تلاشگرش خواهم بود.

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار بادهٔ ناخورده در رگ تاک است

چمن خوش است ولیکن چو غنچه نتوان زیست
قبای زندگی‌اش از دم صبا چاک است

اگر ز رمز حیات آگهی، مجوی و مگیر
دلی که از خَلِش خارِ آرزو پاک است

به خود خزیده و محکم چو کوهساران زی
چو خس مزی که هوا تیز و شعله بی‌باک است

  • نویسنده : مسعود رهبری